Tuesday, May 11, 2010

novembre بند



این پست با پست های قبلیم یکم تفاوت داره، هم یک معرفی و هم نقد یکی از آهنگهای این گروهه ولی یک نقد تجربی، یعنی این فقط یک نقد نیست و شاید بشه گقت خاطره یا تجربه ای هستش که داره همراه با نقد آهنگ تعریف می شه

این گروه خیلی به من کمک کرده و البته از جمله گروه های مورد علاقم در Gothic Doom هستش.
در کوه نوردی های مشکلی که با یکی از دوستانم می رفتیم،بعد از گذروندن مناطق کوهپایه ای طولانی و انرژی بر وقتی به قسمتهای کوه نوردی می رسیدیم،هندزفری هام مثل موادی نیروزا برام کار می کردن و تا خود قله با زبان خودشون بهم می گفتن "به قله نگاه کن،جلو برو".
توی کوهنوردی هامون یکی از گروه هایی که به من به معنای واقعی دوتا بال می داد، بند Novembre بود.و از بین آهنگهای این بند، فقط آهنگ zenith بود که تا قله ده ها بار گوش می کردم.
و خیلی برام جالبه که اولین بار توی کوه با این آهنگ آشنا شدم، یه روز صبح بود که ساعت 4 نیمه شب به همراه دوستم ازخواب پا شدیم و راه افتادیم و از خونه تا اول کوه رو پیاده رفتیم،همینطور مسیر رو ادامه دادیم و از یه مسیر مارپیچی و بعد از گذر کردن از چنتا سگ گرسنه ولی تا حدودی با مرام به دل کوه رسیدیم، به مسیرمون ادامه دادیم و بعد از یک ساعت به جایی رسیدیم که تازه می شد قله رو دید،قله ای که به نظر می رسید هیچ وقت نمی شه بهش رسید،دقیقا از همونجایی که وایساده بودیم مسیر طاقت فرسا شروع می شد، هرجفتمون هندزفری هامون رو گذاشتیم گوشمون و شروع کردیم به راه رفتن،بعد از حدود نیم ساعت پیاده روی به جایی رسیدیم که شیب شدیدی داشت و خبری از زمین نبود و باید از سنگهای بسیار زیبایی به کمک طناب بالا می رفتیم ، دقیقا همونجا بود که دیدم باید یه آهنگ بذارم که فقط فکرم رو، رو به جلو متمرکز کنه، داشتم دنبال یه آهنگ خوب می گشتم که یهو به طور عجیبی به اسم zenith برخوردم، هرچه قدر فکر کردم نتونستم بفهمم که این آهنگ رو کی ریختم، اسم این آهنگ به شدت من رو متعجب کرد، zenith به معنی قله بود و من هم در حال صعود به قله بودم و می خواستم یه آهنگ مناسب بذارم،در حالی که یک دستم به طناب یخ زده بود با دست راستم آهنگ رو پلی کردم و به راهم ادامه دادم، بعد از چند ثانیه یادم افتاد که این آهنگ مال novembre هستش و به احتمال زیاد اشتباه به جای آهنگ قبلیش ریختمش تو گوشیم.

اولش که آهنگ شروع شد اون صدای زیبای گیتارکلاسیک به همراه فضاسازی آرام و دلنشین کیبورد من رو به یاد باد ملایمی انداخت که در همون لحظه داشت به صورتم می خورد، ناگهان یه حس واقعا عجیبی به من دست داد و همون موقع صدای درام با یه صدای ضعیف شروع شد و لحظه لحظه صداش زیاد تر شد و گیتارالکتریک به سان یک یاری دهنده به کمک موسیقی اومد و دوباره لحظه به لحظه به سرعت آهنگ اضافه و ریتم آهنگ عوض شد و من وقتی به خودم اومدم دیدم مسافت زیادی رو به سرعت طی کردم و پا به پای دوستم با چنگ و دندون داریم از صخره ها بالا می ریم، حس کردم سنگی که زیر پامه ، بادی که از جلو میاد و برفهایی که زیر سایه های سنگهای بزرگ هنوز آب نشده بودن دارن باهام حرف می زنن، به یه زبان آشنا و کهن که دیگه الان ما انسانهای کارخونه ای و دودی و کثیف یادمون رفته.

ریتم آهنگ عوض شده بود و گیتار کلاسیک و الکتریک به همراه صدای آرام کیبورد ،من رو نه تنها از محیط دور دست پشت سرم(شهر) بلکه از کوهی هم که توش بودم دور تر کرده بود،گیتار الکتریک با تپینگ های جادویی و خوش صدای خودش با تغییرات سمفونی بک گراند من رو مات و مبهوت کرده بود و حس می کردم دست و پاهام خودشون دارن به بقیه راه ادامه می دن ،هنوز به اواسط آهنگ نرسیده بود که اولین قسمت صخره ها رو گذرونده بودیم و به مسیر صاف رسیده بودیم که خیلی مرموز بود،سنگهای غول پیکری که از دو طرف بیرون زده بودن نمی ذاشتن که مسیر رو تا انتها ببینیم،همینجا بود که آهنگ آروم و با قیافه ی منظره جلومون مرموز شده بود و سرشار از زیبایی بود، مسیر رو همینطور ادامه دادیم، من احساس می کردم که دارم فیلمی می بینم که تک تک صحنه هاش با موسیقیش از قبل هماهنگ شده و این موسیقی برای این فیلم ساخته شده،ولی این فیلم نبود،شاید یک رویا بود،دیگه به وسطای آهنگ رسیده بود که فقط صدای ناب کیبورد مثل صدای باد شنیده می شد و هوای گرگ و میش اون موقع با صدای چنتا عقاب یک لحظه ی به خاطر ماندنی رو تداعی کرده بود ،آخرین سنگ غول پیکر رو گذروندیم و صدای کلین گیتار الکتریک به آرامی صحنه مقابل چشمانم رو تداعی کرد و بقیه اجزای آهنگ باهاش هماهنگ شدن، چیزی که جلوی چشمام بود رو الان که دارم این متن رو می نویسم نمی تونم باور کنم،در اون لحظه آبشاری جلوی چشمام بود که مثل یک انرژی ماورای طبیعی می درخشید،سنگ های دور برش یه نور خاصی رو بازتاب می کردن، و در فاصله ای همچنان دور قله ای رو دیدم به همراه آبشاری غول پیکر که از این فاصله معلوم بود، باد خنک صبح گاهی شمالی به آبشار می خورد و باعث می شد قطرات الماس گونه آب در هوا پخش بشه، در همون لحظه ها آهنگ به اوج خودش رسیده بود و منم مثل سنگ های اطرافم خشکم زده بود و در اون لحظه احساس کردم قسمتی از اون مکان و طبیعتم.بعد از این لحظه ها به دوستم نگاه کردم ، از نگاه هر دوتامون معلوم بود که زبونمون بند اومده،چند لحظه دیگه وایسادیم و به اون منطقه بدرود گفتیم و رفتیم و در کمال تعجب وکال وارد آهنگ شد در حالی که فکر می کردم یه آهنگ بدون کلامه، ولی وکال فقط چند کلمه گفت :


it seems so long
shining bright
it seems so long
shining bright...


و بعد از گفتن این چند کلمه آهنگ رو به خاموشی رفت و مثل خورشید در پشت کوه به آرامی ناپدید شد.
تا خود قله چندین و چند بار این آهنگ رو گوش دادم و فهمیدم که هیچ آهنگی "توی کوه" برای من مثل zenith (قله) نمی شه.از اسمش تا تمام ملودی هاش دارن فضا و حال و هوای کوه رو فریاد می زن.

بین سالهای 1989 و 1990 در کشور ایتالیا، بندی به اسم catacomb در سبک death metal تشکیل می شه.بعد از سه سال با انتشار دو demo و یک ep ، گروه تصمیم می گیره که اسم و همچنین سبک خودش رو عوض کنه و کار خودش رو جدی تر از گذشته پیش بگیره، catacomb اسم خودش رو به November تغیر می ده و در سبک Gothic Doom شروع به فعالیت می کنه.

به این ترتیب گروه November در سال 1993 تشکیل می شه.یکی از کهنه کارهای سبک Gothic Doom محسوب می شن و کارای واقعا با ارزشی دارن، خوشبختانه یا بدبختانه توی کشورمون با توجه به اینکه در سبکشون از جمله بهترین ها هستند کم می شناسنش.

اعضای بند :
Carmelo Orlando-Guitars, Vocals, Keyboards
Giuseppe Orlando-Drums
Massimiliano Pagliuso-Guitars
Valerio Di Lella-Bass

دیسکوگرافی :
Wish I Could Dream it Again... Full-length-1994
Arte Novecento Full-length-1996
Classica Full-length-1999
Novembrine Waltz Full-length-2001
Dreams d'Azur Full-length-2002
Materia Full-length-2006
Memoria Stoica Single-2006
The Blue Full-length-2007

Friday, April 30, 2010

Friday, April 23, 2010

again

سلام

وبلاگ قبلیم فیل(ت)ر شد

آدرس وبلاگ قبلیم

http://doommetal.blogfa.com

بود

از این به بعد در این وبلاگ و وبلاگ

http://doom-metal.blogfa.com

ادامه می دم